در دومین جمعه آذر ۱۴۰۱ بنا به قرار همیشگی، چهارمین دورهمی درکافه کتاب خوارزمی برگزار شد. موضوع جلسه نقد و بررسی کتاب “کیمیاگر” بود. کیمیاگر را برای اولین بار حدود ۱۳ سال پیش خوانده بودم و حال فرصتی دست داد تا بار دیگر آن را مرور کنم که البته برایم بسیار جالب تر بود. بعد از خواندن کتاب به این فکر میکردم که چند درصد از ما برای رسیدن به رویاها و اهدافمان تلاش میکنیم و حاضر به قبول رنج برای رسیدن به گنج در زندگی هستیم.
جلسه با ده دقیقه تاخیر شروع شد. مطابق روال همیشگی، بحث با ارائه مطلبی توسط یکی از حضار درباره موضوع جلسه آغاز شد: “پائولو کوئلیو نویسنده برزیلی کتاب کیمیاگر است که در نوجوانی رویای نویسندگی داشت. پائولو بعد از ابراز علاقهاش به نویسندگی با مخالفت خانواده روبرو شد و او هم در مقابل، خشم و عصیان خود را با زیر پا گذاشتن سنتهای خانوادگی نشان داد. والدینش او را به یک موسسه شبانه روزی فرستادند ولی در نهایت به رغم مخالفت های بسیار خانواده، در پی الهامات و رویایی که داشت به نویسندگی روی آورد.”
من در ادامه بحث درباره نویسنده گفتم: “پائولو کوئیلیو بسیار تحت تاثیر فلسفه و عرفان شرق قرار داشته است. کاربرد واژه هایی چون افسانه شخصی، روح جهان یا ندای درون نشانگر این مطلب است. کتاب کیمیاگر شباهتهای بسیاری با حکایت مرد و گنج در مثنوی معنوی و منطق الطیر عطار دارد.” در فکر این بودم که بزرگانی چون مولانا، عطار، حافظ و سعدی تا چه حد برای بزرگان معاصر ما الهام بخش بودند. یکی از دوستان به نکات خوبی از کتاب کیمیاگر اشاره کرد: “انسان باید در مسیر زندگی تعادل را برقرار کند به این صورت که اگر همیشه درگیر این باشی که اشتباه نکنی یا افسوس اشتباهات گذشته را بخوری، لذت زندگی در لحظه حال را از دست می دهی (اشاره به قسمتی که تاجری پسرش را نزد پیر فرزانهای می فرستد تا راز خوشبختی را از او بپرسد.)”
در اینجای صحبت بود که یاد دیالوگی بین مرد چوپان و مرد بلورفروش افتادم که به اهمیت داشتن هدف در زندگی اشاره داشت :”پسر چوپان از مرد بلور فروش می پرسد که چرا به مکه نمیروید حال که توان مالی دارید؟ مرد بلور فروش می گوید: چون مکه هست که مرا زنده نگه میدارد. میترسم رویایم را تحقق بخشم و بعد دیگر انگیزهای برای ادامه زندگی نداشته باشم.”
دوستی گفت: “ما باید اهدافمان را بر اساس ارزشهای خود تعیین کنیم و توجه داشته باشیم که وجود چالش ها در مسیر رسیدن به اهداف و آرزوهایمان به زندگی معنا میدهد. همچون نبض یک انسان زنده که بالا و پایین دارد، زندگی هم بالا و پایین دارد ولی خط نبض انسان مرده یک خط صاف و مستقیم است .”
و در جمع بندی پایانی اشاره شد به این که کیمیاگر کیست؟ کسی که چیزی بی ارزش را به چیزی با ارزش تبدیل میکند. یعنی بتواند از موجودی ضعیف، موجودی برتر بسازد. در واقع انسان برای رسیدن به هدف و رویای خودش باید حاضر به پذیرش رنج و مرارت مسیر باشد حتی حاضر باشد از عشقش هم بگذرد. به قول حضرت حافظ که میفرماید:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زِ هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
گنج واقعی در درون انسان است و برای رسیدن به گوهر وجودی خویش باید مسیر سخت و دشواری را پیمود. هیچ گاه نباید از متفاوت بودن هراس داشت. مانند قهرمان داستان کیمیاگر که رویای سفر و شناخت جهان را داشت و بر خلاف نظر والدینش، چوپان شد و به دنبال رویای خودش رفت. در این لحظه چشمم به جمله زیبای کتاب که در دفتر نوشته بودم افتاد و آن را زمزمه کردم:
________
تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است، به راستی زندگی برای کسی که افسانه شخصیاش را میزید سخاوتمند است.
________
این دورهمی هم به پایان رسید. با دوستان همراه عکسی به یادگار گرفتیم. موضوع جلسه بعدی با نظر جمع “سایه و نیمه تاریک وجود” تعیین و کتابهایی چون جوجه اردک زشت درون، اثر سایه و نیمه تاریک وجود جهت مطالعه و بحث معرفی شدند.
گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی
بدون دیدگاه