پنجمین جلسه کافه کتاب خوارزمی روز جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ با موضوع “سایه و نیمه تاریک وجود” برگزار شد. من قرار بود درباره موضوع مطالبی را ارائه بدهم و همین هیجان جلسه را برایم دو چندان کرده بود.
یونگ، روانشناس، روانکاو و روانپزشک معروف سوئیسی است که پایه گذار روانشناسی تحلیلی بوده و با نظریاتش تحولی عظیم در روانشناسی به وجود آورده است. “پرسونا” از جمله مفاهیم کلیدی است که در اندیشه یونگ جایگاه مهمی دارد و عبارت است از پوششی که ما در روابط اجتماعی با توجه به موقعیتها بر چهره میزنیم. استفاده از این نقابها از دوران کودکی و درست زمانی که یاد میگیریم طوری رفتار کنیم که انتظارات اجتماعی اطرافیانمان را برآورده کنیم، آغاز می شود.
متعاقب پرسونا به مفهومی به نام “سایه” برمیخوریم. سایه بخشهایی از وجود ماست که آنها را طرد کرده و پس میزنیم. در واقع تعارض میان آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم، سایه نامیده میشود. شناخت سایه بسیارمهم است چرا که اگر نسبت به شناخت سایه خود بی تفاوت باشیم، میتواند زندگی و دنیای ما را نابود کند. به عنوان مثال در آستانه یک پیشرفت حرفهای به گونهای اجتناب ناپذیر رفتارهای خود ویران گرایانه بروز میدهیم و این جاست که سایه پیروز میشود یا وقتی که خشم خود را در محیط کار سرکوب کرده اما در خانه بر سر فرزند، همسر یا والدین فریاد میزنیم و پرخاشگرانه رفتار میکنیم باز هم سایهی ما پیروز شده و کار را بر ما سخت میکند. یونگ معتقد بود که سایه شریک کله شق ماست و اگر بتوانیم سایه خود را کشف نموده و بپذیریم، به ما در رسیدن به اهدافمان کمک خواهد کرد.
از مهمترین عوامل شکل دهنده سایه، عقدههای فرد میباشد. عقده از دوران کودکی و در اثر رفتارهای اطرافیان از قبیل کنترل گری والدین و امر و نهیهای افراطی به کودکان در انسان شکل میگیرد. اگر دقت کرده باشید، تعداد تذکراتی که در کودکی میشنویم ، بیست برابر تاییدهایی است که میگیریم.
دو واژه کلیدی دیگر که یونگ در روانشناسی تحلیلی خود بکار میبرد، آنیما و آنیموس هستند. به خصوصیات زنانه درون یک مرد آنیما و به خصوصیات مردانه درون یک زن آنیموس گفته میشود. متاسفانه در فرهنگ جامعه ما نه زنان آن زنانگی خودشان دارند و نه مردان آن مردانگی را. به عنوان مثال در فرهنگ جامعه ما گفته میشود که برای یه مرد خوب نیست که گریه کند یا مرد نباید خیلی لطیف و احساسی باشد.
یونگ میگوید هدف اصلی موفقیت نیست بلکه بزرگ تر از موفقیت یعنی خودتان هستید، لازم است در عمیق ترین شکل ممکن شناخت درونی خودتان به عنوان هدف اصلی و هر گونه هدف دیگری به عنوان وسیله برای رسیدن به آن باشد. به عنوان مثال هدف شما باید صداقت، انسانیت و … باشه نه اینکه اهداف اصیل و معنوی خود را به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف های پست تر و پایین تر مثل پول و مادیات فدا کنید. اتفاقی که متاسفانه زیاد در جامعه دیده می شود. عموما رسیدن به هدف هایی که مشخص می کنیم، موفقیت تعریف میشود. اما هستند آدمهایی که به رغم رسیدن به اهدافشان شاد نیستند و زندگی معنایش را برای آنها از دست داده است. مثلا فردی بخاطر پوشاندن عقدهها و سایه خود، نقابی بر چهره میزند و سعی میکند توجه دیگران را با داشتن ماشین مدل بالا جلب کند ولی وقتی آن تایید را از اجتماع نمی گیرد، رو به نابودی میرود.
در واقع کودکی مهم ترین دوره رشد و شکل گیری شخصیت است. وقتی کودکی که حاضر نیست اسباب بازی اش را با کودکی دیگر شریک شود مجبور میکنیم که اسباب بازی را به اشتراک بگذارد و میگوییم نباید خودخواه باشد، کودک فقط برای داشتن تایید ما با نقابی که بصورت میزند اسباب بازی اش را در اختیار دیگری میگذارد. از همین جا سایهها شکل میگیرند. نباید کودک را قضاوت کرد بلکه فقط باید کار درست را برایش توضیح داد و تصمیم گیری را بعهده خودش قرار داد.
اما سوالی که این جا مطرح میشود اینست که آیا باید سایههای خودمان را بعد از پذیرش حذف کنیم؟ جواب منفی است. سایهها را نمیتوانیم حذف کنیم. سایهها در واقع یک چراغ راهنما هستند. مثلا وقتی من به شخصی حسادت میکنم، باید اول بپذیرم که حس حسادت در درون من هست بعد بپرسم چرا؟ چه چیزی باعث برانگیختناین حس در من شده است، اگر آن شخص به موفقیتی رسیده این حس حسادت دارد به من میگوید تو هم تلاش کن تا به آن موفقیت مد نظر برسی.”
در ادامه از حاضران خواسته شد در قالب یک بازی نظراتشان را دریاره فردی که تازه وارد جمع ما شده بگویند به این صورت که هر کس با دیدن این فرد چه صفتی برای توصیف وی به ذهنش می اید. عدهای اینطور گفتند: مهربان، مظلوم، برون گرا و … هدف بازی این بود که بگوییم قضاوت ما از دیگران آیینهای است از درون ما. در واقع تمام صفات گفته شده بازتابی از وجود خود ماست.
بنظرم این دو بیتی از سعدی شیرازی به زیبایی به مفهوم سایه اشاره میکند:
یکی را زشت رویی داد دشنام تحمل کرد و گفتای نیک فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن آنی که دانم عیب من چون من ندانی
این جلسه هم به پایان رسید. پس از نظرخواهی از حضار، موضوع “تاب آوری” برای جلسه بعد انتخاب و کتابهایی جهت مطالعه معرفی شد همچنین مقرر شد داوطلبانه درباره “سایه”های خود صحبت کنیم.
گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی
بدون دیدگاه