بررسی و نقد کتاب علیه تربیت فرزند (جلسه بیست و هشتم)

کافه کتاب خوارزمی

جمعه۱۲خرداد، بیست و هشتمین جلسه”کافه کتاب خوارزمی” با موضوع بررسی و نقد کتاب”علیه تربیت فرزند” از نشر خوب”ترجمان” بود. ( این کتاب با عنوان “باغبان و نجار” توسط “نشر نو” هم ترجمه و چاپ شده است.) جلسه در ساعت ۱۸:۴۰دقیقه برگزار شد.

رشد و پرورش انسان توانمند یکی از دغدغه های امروز والدین است. چه والد باشیم و چه در آینده نقش والد را داشته باشیم دانستن نکاتی در تربیت یک انسان توانمند می تواند مهم و موثر باشد. تمام آسیب های دوران کودکی ما، در دوران بزرگسالی، بصورت عقده و تله زندگی، در روابط عاطفی و کاری نمایان شده و باعث مشکلاتی در زندگی فرد می شود. کتاب علیه تربیت فرزند از معایب والدگری و نجار بودن می گوید از این که چطور والد بودن را تمرین کنیم و باغبان زندگی فرزندمان باشیم. در ادامه با خلاصه ای از کتاب و شرح نظر دوستان با من همراه باشید…

کافه کتاب خوارزمی“چطور والدی باشیم؟ مراقبت از فرزندان کاری پر زحمت و طاقت فرساست چه چیزی باعث می شود پدر و مادر بودن به زحمتش بیارزد؟ این که شما والد هستید پس می توانید کاری به اسم والدگری را انجام دهید.

والد بودن، فعلی هدفمند است. هدف این است که فرزند شما به نحوی تبدیل به بزرگسالی بهتر، شادتر یا موفق تر شود. گاهی اوقات واژه والدگری را تنها برای توصیف آن چیزهایی به کار می برند که والدین واقعا انجام می دهند. اما بیشتر اوقات به ویژه امروزه، والدگری یعنی کارهایی که والدین باید انجام دهند. استفاده از این تصویر برای فهمیدن این که والدین و فرزندان به واقع چگونه می اندیشند و عمل می کنند اشتباه است و به همان میزان استفاده از آن بعنوان بصیرتی که نشان دهد آنها باید چطور بیندیشند و عمل کنند نیز خطاست.

بعنوان والد، نگرانیم که مبادا فرزندان مان در مدرسه موفق نباشند و هم نگرانیم که نکند از شادی که برای موفق شدن در مدرسه به آن ها تحمیل می شود آسیب ببینند. ما فرزندان مان را با فرزندان دوستان مان مقایسه می کنیم و بعد بخاطر این کار احساس انزجار می کنیم. کار و تلاش برای رسیدن به نتیجه ای خاص برای مشاغلی چون نجارها و نویسندگان …است، شما می توانید با ارزیابی کیفیت صندلی هایی که ساخته اید یا کتاب هایی که نوشته اید قضاوت کنید که آیا نجار یا نویسنده خوبی هستید یا نه…

والد نوعی نجار است که هدفش تولید نوع خاصی از آدم است. والدگری مدعی است که مجموعه ای از تکنیک ها و مهارت های خاص وجود دارد، که والدین می توانند کسب کنند تا به کمک آن به هدف شان برسند یعنی زندگی فرزندان شان را شکل بدهند. یک صنعت نسبتا بزرگ ظهور کرده است که نوید ایجاد دقیقا همان مهارت ها را می دهد. حدود۶۰ هزار کتاب در بخش والد گری سایت آمازون موجود است که در عنوان اکثرشان عبارت “چگونه” دیده می شود.

در واقع الگوی والدگری، برنحوه اندیشیدن مردم درباره رشد و شکوفایی کودکان است. این که چرا والد بودن ارزشمند است، فقط پرسش شخصی یا زیست شناختی نیست بلکه پرسشی اجتماعی سیاسی نیز هست. مراقبت از کودکان در تمام طول تاریخ بشر هرگز صرفا بر عهده پدران و مادران بیولوژیکی نیست، بلکه برنامه اصلی هر جامعه انسانی بوده است.

اگر والدگری یک الگوی نادرست باشد یا بسان یک شغل نگاه کنیم، در عوض والد بودن یعنی مراقبت از یک کودک، باید بخشی از یک رابطه عمیق و منحصر به فرد انسانی و یک نوع خاص عشق ورزیدن باشد. مهم ترین پاداش والد بودن نمرات و افتخارات فرزندان مان نیست. بلکه مهم ترین پاداش والد بودن همین لذت جسمی و روانی ای است که شما از تک تک لحظات بودن در کنار کودک می برید است و هدف این نیست که سرنوشت کودک را شکل بدهد، بلکه کمک کردن به اوست در این جهت که خودش به سرنوشتش شکل دهد، هدف از عشق ورزیدن به کودکان بطور خاص فراهم کردن محیطی پربار، با ثبات و امن برای این انسان های کوچک و آسیب پذیر است، محیطی که در آن با تغییر، خلاقیت و نوآوری می توانند شکوفا شوند. نویسنده به دو تناقض مهم می پردازد یکی تناقض های مربوط به دوست داشتن است و دیگری تناقض های مربوط به یادگیری…

الگوی تربیتی اصلا نمی تواند با این تناقض ها مقابله کند. این تناقض ها زمانی که به کودکی از دیدگاه علمی و نیز فردی نگاه می کنیم آشکار می شوند. اولین چالش مربوط به تنش بین وابستگی و استقلال است. والدین و سایر مراقبت کنندگان باید مسئولیت کامل نگهداری از کودک انسانی را که موجودی کاملا وابسته است برعهده بگیرند، ولی باید این مخلوقات کاملا وابسته را به مخلوقاتی کاملا مستقل تبدیل کنند. ما در ابتدای زندگی بچه ها بیشتر از خودشان بر جزییات زندگی شان تسلط داریم، بیشتر اتفاقاتی که در زندگی نوزاد رخ می دهد توسط والدین یا مراقبت کننده نوزاد رقم می خورند. اگر والد خوبی باشم هیچ کنترلی بر روی زندگی بزرگسالی بچه ام اعمال نخواهم کرد.

این تنش بخصوص در دوران بلوغ و نوجوانی، اوج می گیرد. دومین سری از تناقض ها مربوط به چیزهایی است که بچه ها از بزرگترها یاد می گیرند. در دنیایی که مدرسه رفتن و تحصیل کردن میزان موفقیت را تعیین می کند، تمرکز اکثر والدین بر یادگیری بیشتر، بهتر و سریع تر فرزندان است. بزرگترها چیزهایی که بچه ها باید بدانند را به آنها می آموزند و به این ترتیب تعیین می کنند که چگونه فکر و عمل نمایند این ایده ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد ولی هم علم و هم تاریخ چیز دیگری را توصیه می کنند.

کافه کتاب خوارزمی

هیچ راه حل ساده ای برای گذار از مرحله وابستگی محض به مرحله استقلال کامل وجود ندارد. باید متوجه باشیم که مراقبت از فرزندان مان شبیه دیگر رفتارهای معمول ما به عنوان انسان نیست، بزرگ کردن کودک، مساله ای خاص است و نیاز است که پشت آن تفکری علمی و فردی مربوط به خودش وجود داشته باشد و می توانیم تشخیص دهیم که رابطه میان بچه ها و افرادی که از آن ها مراقبت می کنند جز مهم ترین و ویژه ترین روابط انسان به شمار می آید.

مراقبت از بچه ها مانند نگهداری از یک باغ است و والد بودن مانند باغبان بودن است. در الگوی تربیتی  والد بودن مانند نجار بودن است آیا درها درست هستند؟ آیا صندلی ها محکم هستند؟ بی نظمی و از این شاخه به آن شاخه پریدن دشمنان کار یک نجار هستند. دقت و کنترل دوستان اساس کار نجار است. از سوی دیگر زمانی که باغبانی می کنیم، محیطی سرشار از مواد رشد دهنده و مغذی برای رشد و باروری گیاهان خلق می کنیم.

مسلما باغبان هایی وجود دارد که هدف کاملا مشخصی را دنبال می کنند، مانند پروراندن ارکیده در گلخانه… این نوع باغبانی ها مانند نجاری های بسیار حرفه ای و ظریف نیازمند مهارت و تخصص هستند اما تصور کنید که چمنزار، بوته زار و یا یک مزرعه کلم پرورش داده اید. شکوه چمنزار در نامنظم بودنش است. علف ها و گل های گوناگون بسته به شرایط آب و هوایی ممکن است رشد کنند یا پژمرده شوند و هیچ تضمینی وجود ندارد که کدام یک از این گیاهان بلندتر یا بهتر از بقیه شود.

بر خلاف یک صندلی خوب، یک باغ خوب همیشه در حال تغییر است و خود را با شرایط متغیر فصلی و آب و هوایی تطابق می دهد و در درازمدت سیستمی که متغیر و انعطافپذیر است نسبت به سیستمی که با دقت در یک گلخانه شکوفا شده است مقاوم تر و سازگارتر خواهد بود. والد خوب بودن بچه ها را به بزرگسالانی شاد، باهوش و موفق تبدیل نمی کند اما به ساختن نسل جدیدی کمک می کند که مقاوم، سازگار و منعطف است بهتر می تواند با تغییرات غیر منتظره و پیش بینی نشده آینده مقابله کند.

نکته پایانی این که وظیفه ما به عنوان والد، ساختن یک بچه خاص نیست بلکه وظیفه ما این است که مکانی سرشار از عشق، امنیت و ثبات فراهم کنیم. ما نمی توانیم بچه ها را مجبور به یادگرفتن کنیم  ولی می توانیم به آنها اجازه دهیم یاد بگیرند.”

از نظر من تعبیر نویسنده در بحث تربیت فرزند هوشمندانه است، هیچ وقت نمی توانیم فرزندمان را به دلخواه خودمان تربیت کنیم، چون عوامل زیادی در تربیت کودک دخیل هستند عواملی چون ژنتیک، خانواده و اجتماع… کسی که باغبان است بیشتر سعی می کند شرایط رشد کودک را فراهم کند. در بعضی مواقع والدین یکسان نیستند، شاید پدر نجار و مادر باغبان باشد و این دوگانگی تربیتی از نظر من، آسیب زننده است اگر هر دو والد، باغبان یا نجار باشند به نظر من بچه ها کمتر آسیب می بینند. اگر پدر یا مادری در پروسه تربیتی فرزندش، به جای بالغ، کودک باشد بسیار آسیب زننده خواهد بود.

بهتر است که تیپ شخصیتی والدین به هم نزدیک باشد.” نظر من بعنوان والد اینست که در بحث استقلال فرزند، شاید در جوامع غربی با آن فرهنگ خاص امکانپذیر باشد. در آن جا شرایط مسکن و اشتغال برای افراد جوان فراهم است ولی در ایران با توجه به فرهنگ و شرایط اقتصادی، استقلال فرزند شاید تا زمان ازدواج حتی مهیا نباشد. والدین مجبورند در بعد ازدواج هم هنوز حمایتگر باشند.” از نظر من این روش والدگری است، باید فرزندم را طوری تربیت کنم که به استقلال فکری و مالی در بزرگسالی رسیده باشد…

درباره الگویابی فرزندان، بهتر اینست که والدین خود برای فرزندان، الگوی درست و مناسبی باشند فرزندان ناظر رفتار والدین هستند و بیشتر از دیدن عملکرد ما یاد می گیرند. من بعنوان یک مادر، برای فرزندانم باغبان بودم بیشتر دوست بودم تا والد و بسیار از این رابطه لذت بردم… من از تجربه خودم بعنوان فرزند صحبت می کنم پدر من نجار بود و مادرم باغبان و مخالف این نظرم که هردو والد، باغبان یا هر دو نجار باشند، وقتی یکی از دو والد باغبان باشد باز هم کودک در کنار والد باغبان فرصت رشد و بالندگی تا حدودی پیدا می کند. بنظر من خودشناسی افراد قبل از والد شدن خیلی مهم است. فرهنگ ما ایرانی ها در تربیت فرزند اشتباه است.

ما فقط والدگری می کنیم، والد بودن را بلد نیستیم. همه ما نجار زندگی کودک مان هستیم آنها مجبور به زیستن زندگی نزیسته والدین خود هستند. مادری که همه زندگی خودش را صرف زندگی فرزند کرده، قاعدتا خودش را محق دخالت در زندگی فرزند می داند باید تا حدودی والدین هم زندگی فردی خودشان را داشته باشند. یه بحثی وجود دارد که والدین بین فرزندان خود تفاوت قائل می شوند اما در واقع اینطور نیست، نیازهای فرزندان با هم فرق دارد برای همین نوع نگاه و توجه والدین به نسبت نیاز فرزندان فرق می کند…

جلسه در ساعت۲۰:۱۵دقیقه به پایان رسید. این جمله از کتاب خیلی آموزنده بود:”ما نمی توانیم بچه ها را مجبور به یادگرفتن کنیم ولی می توانیم به آنها اجازه دهیم یاد بگیرند.

جمعه ۲۶ خرداد جلسه “کافه کتاب خوارزمی” درباره” آسیب شناسی بی تفاوتی اجتماعی” در خدمت دکتر مسعودی جامعه شناس و استاد دانشگاه خواهیم بود.

پرسنل موسسه

گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *