جمعه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۲ سی و چهارمین جلسه” کافه کتاب خوارزمی” با نقد و بررسی قسمت دوم کتاب” فراتر از نظم” در ساعت ۱۸:۴۵ برگزار شد. در جلسه قبل به معرفی پیترسون نویسنده و شش قانون از کتاب پرداختیم که برای مطالعه آن می توانید به سایت موسسه خوارزمی مراجعه کنید. با گزارش این جلسه با من همراه باشید.
قانون هفتم: برای حداقل یک هدف تا جایی که در توانتان است، به سختی کار کنید و ببینید چه اتفاقی می افتد
از نظر پیترسون داشتن انضباط، نظم و استمرار داشتن در رسیدن به یک هدف مشخص، بخشی از بلوغ فرد به حساب می آید. نظم و انضباط باید از کودکی در انسان شکل بگیرد. این امر باید در سن چهار سالگی رخ دهد. در غیر این صورت ممکن است هرگز اتفاق نیفتد. کودک باید به شیوه ای پرورش یابد که در سن چهارسالگی در چشم همسالانش مطلوب به نظر برسد و گرنه برای همیشه با خطر طرد اجتماعی مواجه خواهد بود.کودک در حین بازی با دیگران به رفتار خود نظم و انضباط می بخشد، یاد می گیرد که تابع دستورات بازی باشد. علی رغم وجود قوانین متعدد تنها تابع یک قانون باشد. پس بازی نقش مهمی در جامعه پذیری کودک دارد. در واقع پایبندی به این فرایند او را به یک فرد اجتماعی بالغ و آگاه دارای سلامت روان تبدیل می کند… پیترسون در بخش دیگری از این قانون سوالی را مطرح می کند، آیا موضوعی هست که ارزش تعهد داشته باشد؟ کسانی که حرفه یا شغلی را انتخاب نمی کنند معمولا سرگردان و بی هدف باقی می مانند.
————————————————————————————————————-
تغییر کردن و تبدیل شدن به فردی جدید بهتر از درجا زدن و رشد نکردن است. در هر شرایطی، انتخاب ناامیدی و بدبینی انتخاب بدی است. پس اگر با نهایت توان خود روی یک هدف کار کنید تغییر خواهید کرد.
————————————————————————————————————-
قانون هشتم: سعی کنید در منزل خود، یکی از اتاق ها را به زیباترین شکل ممکن بیارایید
پیترسون در این قانون به داشتن نگاه هنری در زندگی و اهمیت آن اشاره می کند. باید نقش هنر را به خوبی درک کنیم و دیگر، آن را تنها یک گزینه یا کالایی تجملی یا مایه فخر به حساب نیاوریم. هنر بستر فرهنگ است. هنر اساس فرایندی است که ما را به همبستگی روانی و آشتی ثمر بخش با دیگران می رساند، زندگی ما با زیبایی دوام می یابد. با ادبیات و هنر. هنر نوعی اکتشاف است. هنرمندان به ما نگاه کردن را آموزش می دهند. درک جهان بسیار دشوار است و هنرمندان به ما می آموزند و ما را به آن چه از دست داده ایم پیوند می دهند و واقعیت جهان را برای مان آشکار می کنند. زیبایی، شما را به طریقی به سوی خویش می خواند که هدف تان هموار می شود چیزهای زیادی وجود دارند که باعث ارزشمندی زندگی است. چون عشق، دوستی، شجاعت، مسئولیت و در رأس همه این ها زیبایی.
قانون نهم: اگر خاطرات گذشته هنوز شما را آشفته می کنند آن ها را با دقت و به طور کامل بنویسید
پیترسون در این قانون به این اصل اشاره دارد که ما باید تجربیات خود را به خاطر آوریم و نکته اخلاقی آن ها را دریابیم در غیر این صورت گرفتار خاطرات گذشته و دچار عذاب وجدان خواهیم شد و ناخشنود از فقدان ها، قادر به بخشش خود نخواهیم بود و نمی توانیم چالش ها و فجایع پیش رو را بپذیریم. باید در اشتباهات خود تامل کنیم، آن چه باید در آن زمان فرا می گرفتیم اکنون فرا گیریم و دوباره کنترل زندگی خود را بدست بیاوریم.
وجدان ما، عموما ما را بخاطر کارهایی عذاب می دهد که می دانستیم، باید انجام دهیم اما انجام نداده ایم. همچنین بابت کارهایی که انجام داده ایم اما می دانیم که نباید آن ها را انجام می دادیم هم دچار عذاب وجدان می شویم. مورد دیگر این که اگر نتوانیم خود را به آن استاندارد مسئولیت نزدیک کنیم ، دیگران ما را فاقد اخلاق و صداقت می دانند. بطور کلی اگر با همه افراد اعم از کودک، بزرگسال، خود ما و دیگران طوری رفتار شود که گویی نقش چندان مهمی نداریم و ناتوان از انتخاب و فاقد آزادی هستیم، عصیان خواهیم کرد.
بدون اراده آزاد و مسئولیت نمی توانیم با دیگران و حتی خودمان رابطه مثبت برقرار کنیم. وقتی کاری خوب پیش نمی رود باید مشکل را تجزیه و تحلیل کرد و آن را حل کرد. یک دروغ یا یک اجتناب، دروغ های بیشتری را ایجاب می کند. اگر گذشته سامان نیافته باشد آشوب آن، امروز، دامان ما را می گیرد. اگر بخواهیم که از عذاب گذشته در امان باشیم باید بدی ها را به خوبی درک کنیم. در واقع اگر از خاطراتی رنج می برید که از آزار شما دست بر نمی دارند این احتمال وجود دارد که همان خاطرات بتوانند شما را نجات دهند و منتظرند که شما آن ها را کشف کنید.
قانون دهم: برنامه ریزی کنید و با جدیت تلاش کنید تا بتوانید روابط عاشقانه تان را حفظ کنید
پیترسون معتقد است که حفظ روابط عاشقانه با شریک زندگی به توانایی شما در گفت و گو بستگی دارد. ابتدا باید بدانید که هر کدام چه می خواهید و دوم این که باید تمایل داشته باشید که، هر دو با صراحت صحبت کنید. ناتوانی شما در مشخص کردن خواسته های تان به این معنی است که معشوق بدبخت شما باید حدس بزند که چه چیزهایی شما را خوشحال یا ناراحت می کند و این باعث خواهد شد که او را حداقل بطور ضمنی غیر کلامی یا ناخودآگاه سرزنش کنید. آن هم برای توجه نکردن به آن چه که حتی خودتان تمایلی به، توجه به آن ندارید با خودتان این طور فکر یا احساس می کنیدکه اگر واقعا منو دوست داشتی من مجبور نبودم برات توضیح بدم که چه چیزی خوشحالم می کند.
چنین رویکردی برای یک ازدواج موفق مناسب نیست. اعتماد در ازدواج، نوعی شجاعت است. اعتماد به این معناست که کاری کنید شریک زندگی تان بهترین خود را نسبت به شما و اعتماد وسوسه کننده تان به نمایش بگذارد. روابط عاشقانه نیاز به اعتماد دارند و هر چه اعتماد عمیق تر باشد عشق ورزی عمیق تر می شود. پس نخستین و مهم ترین عهدی که باعث بقای روابط عاشقانه در ازدواج می شود این است که به شریک زندگی خود دروغ نگویید.
قانون یازدهم: به خودتان اجازه رنجش، فریبکاری یا خود پسندی ندهید
پیترسون معتقد است که سه ویژگی رنجش، فریبکاری و تکبر می توانند به شرارت منتهی شوند. ما همه انسان هستیم. بدین معنا که نقاط مشترکی در تجربه ما وجود دارد. برای برقراری ارتباط باید مفاهیمی وجود داشته باشند که شما و دیگران به بازگو کردن آن نیازی نداشته باشید. مثلا می گویید: امروز صبح خیلی عصبانی بودم. دوست شما می پرسد چرا؟ نمی گوید منظورت از عصبانیت چیه؟ یا هر کسی می داند غرش خرس مادر به توله هایش از چیست؟ چرا دچار رنجش می شویم؟ در واقع آمیزه ای از خشم و احساس ترحم به خود است. با درجات مختلفی از خودشیفتگی و میل به انتقام همراه است. شما رنجیده خاطر هستید. زیرا ناشناخته ها شما را به وحشت انداخته است زیرا قربانی بخش ظالمانه فرهنگ شده اید و از شرارت خود و دیگران در عذابید… نکته مهم که نویسنده مطرح می کند این است که اگر بیش از اندازه از فرزندان خود محافظت کنید، شما به همان نیروی منفی مبدل می شوید که قصد دارید فرزندان تان را از آن محفوظ نگاه دارید. اما وقتی از ماجراجویی های ضروری زندگی محروم می کنید موجب تضعیف شخصیت آن ها می شوید..
قانون دوازدهم: حتی با وجود رنج هایتان سپاسگزار باشید
انسان ها قابلیت آن را دارند که شجاعانه با رنج خود مواجه شوند. تمرکز داوطلبانه شما بر مشکلات بسیار بغرنج و عمیق توانایی شما را به خودتان اثبات می کند و به شما نشان می دهد که می توانید از پس مسئولیت های زندگی برایید. اگر در برخورد با رنج ها نجیبانه رفتار کنید می توانید بدبختی های خود و دیگران را بطور عملی و موثر رفع کنید و آن وضعیت را بهبود ببخشید. واکنش احتمالی شما به رنج ناخشنودی و رنجش خواهد بود زمانی که می پرسید چگونه به آن مسیر تاریک قدم بزارم؟ در صورتی که باید این گونه بخود بگویید با این که از فانی بودنم آگاهم اما برای برپایی خیر در دنیا تلاش خواهم کرد.
در رنج فقدان عزیزی، سوگواری، بازتابی از عشق است و شاید آخرین گواه اثبات عشق است. سوگواری تجلی مهار نشدنی باور شما به این امر است که وجود فرد در گذشته وجودی ارزشمند بوده است. یقینا آخرین آرزوی فرد در حال احتضار رنج بی پایان کسانی که دوستشان دارد نیست. افراد در بستر مرگ خود احساس گناه می کنند زیرا حس می کنند که بی فایده و باری بر دوش دیگران هستند. اما بیش از آن، نگران اندوه و دردسرهایی هستند که پس از مرگ برای بازماندگان شان ایجاد خواهند کرد. به اعتقاد پیترسون آرزوی قلبی افراد محتضر برای کسانی که دوستشان دارند این است که آن ها بتوانند پس از سپری کردن مدت زمان متعارف سوگواری به پیش بروند و زندگی خود را به شادی بگذارانند…”
خلاصه ای از قسمت دوم کتاب فراتر ازنظم بود در ادامه دوستان به بحث و گفتگو پیرامون مطالب کتاب پرداختند…
“من واقعا شیفته نظرات پیترسون درباره ازدواج و اصلا فلسفه ازدواج از نگاه او هستم، با توجه به این که در اروپا و امریکا روابط آزاد در جریان است پیترسون منتقد دوستی های قبل از ازدواج است. بحث شجاعت را در روابط عاطفی مطرح می کند که بسیار آموزنده است. برخلاف روانشناسان اینستاگرامی که حرف های سطحی درباره عشق و ازدواج عنوان می کنند است… در قانون یازدهم صحبت از رنجش کرد من متوجه نشدم منظور از رنجش چی بود…ببینید پیترسون در این قانون به این اشاره می کند که رنجش، لزوما به افرادی که زیاد در زندگی رنج کشیدن نیست و به سختی زندگی افراد مرتبط نیست بلکه این افراد تاب آوری زیادی در زندگی دارند.
او معتقد است بیشتر افرادی که در رفاه بودند یا نازپروده اند دارای اعتماد بنفس کاذبی هستند، دچار رنجش می شوند و در قالب نقش قربانی می روند. رنجش لزوما از رنج نمیاد. نویسنده در کتاب توضیح می دهد و چه بهتر که کتاب را مطالعه کنید. چرا دچار رنجش می شوید؟ رنجش، آمیزه ای از خشم و احساس ترحم به خود است با درجات مختلفی از خود شیفتگی و میل به انتقام همراه است. در کتاب مطرح می کند که شما در کار خودتان درمانده اید و این موقعیت اصلا برایتان خوشایند نیست. کارها را به تعویق می اندازید در واقع اهمال کاری می کنید، دروغ می گویید و… جای تعجب نیست اگر احساس قربانی بودن داشته باشید یا در مقابل بی عدالتی زندگی دچار رنجش شوید…توصیه من این است که حتما کتاب را مطالعه کنید از خط به خط کتاب می شود استفاده کرد و به نظرم فوق العاده بود.”
” قانون نهم درباره خاطرات گذشته که باعث آشفتگی می شود بود بنظرم نکته مهمی را مطرح می کرد. در روانشناسی هم بحثی وجود دارد که شما باید به گذشته سفر کنید تا آسیب هایی که دیدی ترمیم شود و از رنجی که درگیر هستی رها بشوید. در گذشته رفتن پیش مشاور یا روانشناس یک تابو بود. انسان ها حاضر نبودند برای رفع مشکلات رفتاری یا روحی به روانشناس مراجعه کنند. در صورتی که مشاوره گرفتن از یک روانشناس بنوعی بلوغ فکری فرد را می رساند..
یونگ هم در روانکاوی مدعی بود با سفر به گذشته، می شود به درمان حال پرداخت… قانون دهم که درباره برنامه ریزی و تلاش در حفظ روابط عاشقانه صحبت می کرد بنظرم مهم و جای بحث کردن دارد. یکی از مهم ترین نکاتی که اعلام کرد این بود که برای بقای رابطه عاشقانه در ازدواج، به شریک زندگی خود دروغ نگویید. گاهی مرتکب کاری می شویم که نباید می شدیم یا کوتاهی مرتکب شدیم… خب قاعدتا نیاز به مشاوره داریم و نیاز به حمایت شدن. ممکن است دقیقا به آن چه که نیاز دارین شریک زندگی تان بتواند در اختیارتان بگذارد. اگر جرات داشته باشیم و به او اجازه کمک کردن بدهیم. پس در دریای متلاطم زندگی می توانیم به او تکیه کنیم در رابطه عاشقانه سالم باید راستگویی حاکم باشد و این مهم ترین اصل در زندگی مشترک است که نویسنده به زیبایی به آن اشاره دارد…”
جلسه در ساعت ۲۰:۱۰ به پایان رسید.
جمله انتخابی من از کتاب فراتر از نظم :
“روابط عاشقانه نوعی بازی است، بازی به آرامش نیاز دارد و آرامش با گفت و گو حاصل می شود.”
موضوع جلسه آینده “کافه کتاب خوارزمی” بررسی کتاب “سقوط” از آلبرکامو خواهد بود.
گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی
بدون دیدگاه