جمعه هشت اردیبهشت ۱۴۰۲ بیست وسومین جلسه”کافه کتاب خوارزمی” با موضوع بحث و بررسی کتاب “انسان درجستجوی معنا“در ساعت۱۸:۳۰دقیقه برگزار شد. چند سال قبل در زمان دانشجویی کتاب انسان در جستجوی معنا را خوانده بودم، کتاب تاثیرگذاری بود، اینکه چطور پذیرای رنجت باشی و بتوانی معنایی برای زندگی و زیستن در این جهان کشف کنی. سوالی که دکتر فرانکل مطرح می کند این است که آیا زندگی با این درد و رنج ارزش زیستن دارد؟با شرحی از جلسه با من همراه باشید.
کتاب “انسان در جستجوی معنا” کتاب پر حجمی نیست اما بسیار پرمحتوا و مهم است کتاب دو بخش دارد بخش اول به زندگی دکتر فرانکل در اردوگاه های نازی، و بخش دوم به روش درمانی دکتر فرانکل که پایه گذار معنادرمانی است اشاره دارد.
کتاب پر از خاطرات غمگینی از شرایط سخت زندگی در آن روزهاست ولی بیشترین تاکید ما بر بخش دوم کتاب است. فرانکل به خواننده می گوید که توصیف او از وضعیت روانی زندانیان اردوگاه کار اجباری ممکن است خواننده را به این باور برساند که انسان ها کاملا توسط محیط اطراف خود تعیین می شوند اما این طور نیست حتی در وحشتناک ترین شرایط ممکن انسان می تواند مقدار، آزادی داشته باشد، زیرا تنها چیزی که نمی توان از فرد گرفت توانایی او در انتخاب واکنش در هر موقعیتی است.
هر کسی معنای زندگی را بطور خاص خودش تعریف می کند و نمی توان یک نسخه برای همه پیچید. متاسفانه ما یکسری از رنج ها را به خودمان تحمیل می کنیم یه سری از رنج ها هم به رشد انسانی ما کمک می کند. رنج هایی که از پس حسادت و چشم و هم چشمی است رنج هایی اند که هیچ رشدی در پی ندارند. نظریه روان درمانی فرانکل می گوید: وقتی معنایی در زندگی خود نداشته باشیم سردرگم می شویم، دچار خلا شده و این خلا به یک سه گانه روان رنجوری جمعی منجر می شودکه یا دچار انواع اعتیاد از مواد مخدر گرفته تا گوشی و کار…یا افسردگی یا دچار پرخاشگری می شویم.
این مهم است که ما درگیر کدامیک از این سه گانه ها شویم، وقتی معنایی از زندگی پیدا نکنیم دچار این اعتیادها می شویم.
یالوم می گوید شاه کلید معنا درمانی بحث ارزش هاست در اینستاگرام پرشده از تبلیغات دوره های هدف گذاری… دانش آموزی برای مشاوره نزد من آمده بود می گفت:”من هیچ انگیزه ای برای کنکور ندارم” وقتی صحبت کردم فهمیدم که رشته تجربی اصلا ارزش این دانش آموز نیست چون علاقمند به هنر هست ولی به اصرار والدین تجربی را برای پزشکی انتخاب کرده است.
“ارزش “چیزهایی است که ما براساس آنها خط مشی زندگی خودمان را تعیین می کنیم مثل اهداف نیستند، که بعد از حصول نتیجه ای به پایان برسد. ارزش ها در طول زندگی افراد تغییر می کنند. مثلا من هدفم شرکت در کافه کتاب خوارزمی بوده با آمدنم به اینجا به این هدفم رسیدم ولی اگر ارزش من افزودن علم و ارتباط گیری با افراد باشد فقط با آمدن به کافه کتاب خاتمه پیدا نمی کند، بلکه من در جهت آن ارزش حرکت کردم. ما ارزش هایمان را در جریان زندگی، زندگی می کنیم.
به طور مثال یکی از ارزش های شما کمک کردن است. به صرف بودن در این مکان آن ارزش برای شما تمام نمی شود. شاید در هنگام ترک این مکان،کودکی از شما کمک خواست. پس در معنا درمانی ارزش ها مبنا هستند از طریق ارزش هاست که ما معنایی برای زندگی خود می سازیم، که اصلا برای زیستن شیوه ساده ای نیست. چرا که گاهی ارزش های ما ممکن است با جامعه در تضاد باشد مثلا شخصی که شاید نیاز مالی داشته باشد اما به لحاظ ارزشی، حاضر به گرفتن وام بخاطر بحث ربا نباشد این فرد رنج مالی را بخاطر ارزش اخلاقی خود پذیرفته است.
“سوال من این است که پیدا کردن معنا در رنج یعنی چی؟
من یعقوبم و یوسفم را ازدست دادم، دارم رنج می کشم. چطور بر این رنجم معنا پیدا کنم؟” مشکل اینجاست که ما فکر می کنیم انسان ها باید بدون رنج باشند. زیست انسان از تولد تا مرگ توام با رنج است، رنج را باید قابل پذیرش کرد. رنج در انسان های آرمانگرا هم بسیار زیاد هست هر چی فاصله بین آرمان زندگی در زمان حال بیشتر باشد رنج بیشتری هم می برد، متاسفانه این میل به کمال طلبی در جامعه بیشتر شده است…گاهی هم باید قدردان خرده ستمگران حاضر در زندگی مان باشیم، چرا که وجودشان در معنادهی به زندگی کمک کننده است وقتی همه چیز برای انسان فراهم باشد فرد به پوچی می رسد.
با توجه به این که من زندگی زناشویی پرچالشی داشتم اما قدردان هستم چرا که آن رنج ها من را قوی ترکردند. یکی از رنج های زندگی، که کنار آمدن و پذیرش آن مشکل است، رنج فقدان فرزند است… من معنایی که توانستم بعد دوسال از فقدان فرزندم پیدا کنم این بود که بتوانم به آدم های دیگر کمک کنم. ما یا باید معنایی در زندگی خودمان خلق کنیم یا معنای زندگی مان را کشف کنیم. هرکسی خودش معنایی را برای زندگی خود تعریف می کند ما نمی توانیم معنای زندگی دیگری را زیر سوال ببریم. یکی از کتاب هایی که پیشنهاد می کنم دوستان مطالعه کنند کتاب” مرگ ایوان ایلیچ” است در واقع این داستان زندگی ماست، ایوان ایلیچ زندگی خوب و مرفهی داشت و از منزلت اجتماعی خوبی برخوردار بود اما در روزهای آخر عمرش که در بستر بیماری بود، حس نارضایتی داشت و به این فکر می کرد که چرا راضی نیستم؟ لحظه ای که به پذیرش زندگی نزیسته خودش می رسد در واقع رنج او به پایان می رسد.
پذیرش رنج سخت ترین مرحله در رسیدن به معنای زندگی است. بسیاری از رنج های ما به زندگی نزیسته ما برمی گردد، باید در پی” خلق معنا” در زندگی بود باید بفهمیم و کشف کنیم هدف مان از زندگی در این دنیا چیست. جلسه در ساعت۲۰:۲۵دقیقه به پایان رسید. جلسه خوب و مفیدی بود دوستان هر کدام به شرح معنایی از رنج در زندگی زیسته خود پرداختند. یاد شعری از پروین اعتصامی افتادم …
خلید خار درشتی بپای طفلی خرد بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است ز خار حادثه، تیه وجود خالی نیست
هنوز نیک و بد زندگی بدفتر عمر نخوانده ای و بچشم تو راه و چاه،یکیست
ز پای،چون تو در افتاده اند بس طفلان نیفتاده درین سنگلاخ عبرت، کیست
ندیده زحمت رفتار، ره نیاموزی خطا نکرده،صواب و خطا چه دانی چیست
دلی که سخت ز هر غم تپید،شاد نماند کسیکه زود دل آزرده گشت، دیر نزیست
ز عهد کودکی،آماده بزرگی شو حجاب ضعف چو از هم گسست،عزم قویست
موضوع هفته آینده“کافه کتاب خوارزمی” بحث و بررسی کتاب “نشخوار ذهنی“ به اتفاق نظر دوستان همیشه همراه انتخاب شد.
گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی
بدون دیدگاه