دوم تیر ماه ۱۴۰۲ سی امین جلسه “کافه کتاب خوارزمی” با موضوع بررسی”عصر روشنگری در اروپا ” در ساعت ۱۸:۳۰ برگزار شد. در جلسات قبل به موضوعاتی چون مدیریت، روانشناسی ، اجتماعی و…پرداخته بودیم و این جلسه، موضوع تاریخی محور بحث بود. متاسفانه کشورهای جهان سومی از سرانه مطالعه پایین تری نسبت به جوامع توسعه یافته برخوردارند. مطالعه تاریخ چراغ راه آینده است وقتی تاریخ را نخوانیم مجبور به تکرار اشتباهات گذشته هستیم چرا که از گذشته درس نگرفتیم. با گزارش این جلسه با من همراه باشید.
“دوره روشنگری اروپا از دوره های تاریخی نه تنها تاثیرگذار در اروپا بلکه بر دیگر نقاط دنیا بود. اما قبل از شرح عصر روشنگری باید از دوره قرون وسطی در اروپا گفت. دوره قرون وسطی به دو دوره پیشین و پسین تقسیم می شود. دوره پیشین قرون وسطی حدود سال ۵۰۰ میلادی تا سال ۱۰۰۰ میلادی و دوره وسطی پسین از سال ۱۰۰۰ میلادی تا سال ۱۵۰۰ میلادی است که بعد از این دوره، آغاز دوران رنسانس است.
قرون وسطی دوران تاریک مردم اروپاست، قرن ها زندگی مردم در رکود بود. از آنجا که دین رسمی مسیحیت بود در تحت سیطره کلیسای کاتولیک بودند. کلیسا از لحظه تولد تا مرگ افراد دخالت می کرد. در نظام آموزشی، در قوانین ازدواج و مالیات نفوذ داشتند. سلسله مراتب اجتماعی در جامعه آن زمان از سه طبقه اصلی تشکیل می شد اشراف، روحانیون و دهقانان، که طبقه دهقانان زیر ظلم و ستم دو طبقه دیگر بودند. وقتی بیماری طاعون در اروپا فراگیر شد، کشیشان از مردم پول می گرفتند تا برای آنها طلب مغفرت و شفا کنند. جهل و خرافه بلای جان مردم اروپا بود و از این جهل مردم، کشیشان قرن ها سود بردند.
وقوع جنگ های صلیبی هم باعث شد از اعتبار کلیسا کم شود جنگ بر سر سرزمین اورشلیم که برای یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مقدس محسوب می شد، شکست در این جنگ ها برای کلیسای کاتولیک که ادعای بر حق بودن داشت و شان الهی برای خود قائل بود بسیار سنگین تمام شد. با ورود به عصر رنسانس مردم اروپا به علم، فرهنگ و هنر تمایل پیدا کردند. شروع به مطالعه آثار فیلسوفان یونان باستان کردند، دوست داشتند به دوران طلایی تمدن اروپا در قبل از قرون وسطی برگردند.
با اختراع ماشین چاپ توسط گوتنبرگ کتاب های این فلاسفه که در کتابخانه ها خاک می خورد در تعداد بالا چاپ و در اختیار مردم قرار گرفت. با رونق گرفتن صنعت کشتیرانی اروپایی ها توانستند به دیگر نقاط جهان از جمله مشرق زمین سفر کنند، در سفر به چین بود که فهمیدند قرن ها قبل چینی ها ماشین چاپ را اختراع کرده بودند. اروپایی ها وقتی عقب ماندگی خود را در مقابل پیشرفت مشرق زمین دیدند علت این عقب ماندگی را به کلیسای کاتولیک ربط دادند.کم کم بدعت گذاران دینی ظهور کردند در واقع این ها کسانی بودند که به مسیح اعتقاد داشتند اما حاضر به پیروی از فرامین کلیسا نبودند. کشیشان هم برای مقابله با این افراد دادگاه های تفتیش عقاید را برگزار می کردند.
سال ۱۵۱۵ مارتین لوتر بر علیه جنایات کلیسا قیام کرد. در بین قرن ۱۶ و ۱۷ جنگ هایی بین کاتولیک ها و پروتستان ها شکل می گیرد که به اعتبار کلیسا بیش از پیش لطمه وارد می کند. در این دوره، مردم اروپا به آموزه های کلیسا شک کردند و بدنبال چیزی به جز کلیسا برای پاسخ به سوالات شان بودند. ظهور فیلسوفانی چون بیکن که پدر تجربه گرایی است باعث شد که همه برای پیدا کردن پاسخ سوالات خود به مشاهده و تجربه روی بیاورند.
جان لاک فیلسوف انگلیسی می گفت: انسان ها دارای عقل و تفکر هستند. مردم بر جامعه حق دارند و هر فرد حقوقی دارد، مردم با یکدیگر برابرند. در واقع او پایه گذار لیبرالیسم کلاسیک بود. نظام اقتصادی هم دچار تحولاتی شد در آن دوران نظام فئودالی برقرار بود. گروهی بودند بنام سرف ها که برده نبودند اما بصورت موروثی روی زمین اربابی کار می کردند. با رشد صنعت و پیشرفت ابزارآلات کشاورزی مردم کم کم توانستند ثروت اندوزی کنند و با این ثروت زمین بخرند و تجارت کنند در نتیجه طبقه متوسط شکل گرفت. با رشد شهر نشینی نظام فئودالی از بین رفت. ظهور قشر روشنفکر در عصر روشنگری در آگاه شدن مردم نقش بسزایی داشت. ظهور کسانی چون کانت ،روسو، ولتر، هابز و…
————————————————————————————————————————————-
در واقع شعار روشنفکران در عصر روشنگری این بود که جرات استفاده از عقل خود را داشته باش.
————————————————————————————————————————————-
این گروه از روشنفکران شروع به انتقاد از مذهب و بعد از آن به انتقاد قانون سلطنتی و اشراف پرداختند. به این ترتیب نقد از مذهب و پادشاه عادی شد. ظهور فیلسوفان و روشنفکران در عصر روشنگری تاثیر زیادی در مقابله با جهل و خرافات داشت. ولتر یکی از روشنفکران تاثیرگذار بود. ولتر بشدت زمامداران کلیسای فرانسه را نقد و مسخره می کرد. دوبار به زندان باستیل محکوم و در نهایت به انگلستان تبعید شد. در آنجا با اصلاحات نظام سیاسی انگلیس آشنا شد و آن را ستایش می کرد. در ۱۷۲۹ به فرانسه برگشت و درباره آزادی های فردی و مطبوعات نوشت. به نظر ولتر انسان ها ذاتا خوب هستند و این مذهب سازمان یافته است که انسان ها را فاسد می کند. ولتر نقدی بر مردم فرانسه داشت، چرا که کورکورانه حرف پادشاهان و کشیشان را می پذیرفتند.
کانت از جمله فلاسفه مشهوری بود که تلاش کرد بین عقل گرایی و مذهب رابطه برقرار کند. کانت معتقد بود تنها چیزی که به انسان معنا می بخشد باور به خداست و پایه گذار مکتب ایده الیسم شد. در اواخر قرن ۱۸ فیلسوفان عصر روشنگری از دو قدرت عقل و احساسات استفاده کردند. در این زمان محبوبیت فلاسفه بالاتر از کشیشان و کلیسای کاتولیک بود. روشنفکران معتقد بودند پیروزی بر کلیسا تنها کافی نیست و باید حکومت های استبدادی نیز کنار بروند. توماس هابز معتقد بود یک حاکم مقتدر می تواند مردم را به رعایت قوانین وادار کند که البته ولتر هم با او موافق بود. اما بعضی فیلسوفان معتقد بودند که همین پادشاهان دیکتاتور برای اصلاحات جامعه مانع و سد هستند و نمی گذارند قوانین بدرستی اجرا شود.
ژان ژاک روسو فیلسوفی بود که در سوئیس بدنیا آمد. در سال۱۷۴۵ به فرانسه رفت و با تفکرات فیلسوفان عصر روشنگری آشنا شد. روسو معتقد بود قوانین باید توسط مردم تایید شود نه نمایندگان. بعد از اصلاحات سیاسی به سمت اصلاحات اقتصادی رفتند. در اروپای شرقی و بخصوص روسیه و در بعضی روستاهای اروپای غربی هنوز نظام فئودالی برقرار بود. در سال ۱۷۷۶ آدام اسمیت بحث اقتصاد آزاد را مطرح کرد یعنی بنگاه های اقتصادی به راحتی بتوانند با هم رقابت کنند که این رقابت باعث می شد تولید محصولات با کیفیت و با قیمت ارزان تر بدست مردم برسد، او مخالف دخالت دولت در اقتصاد بود. کتاب ثروت ملل او در قرن ۱۹ و ۲۰ برای کشورهای اروپایی و آمریکایی در وضع سیاست های اقتصادی مرجع مهمی شد. عصر روشنگری تاثیر زیادی در شکل گیری انقلاب کبیر فرانسه داشت و مجال صحبت درباره آن در این جلسه نمی گنجد…”
جالب و تاثیر گذار بود، بنظرم نه تنها مردم بلکه سیاستمدارها هم باید تاریخ بخوانند چرا که درس های زیادی برای آموختن دارد. تاریخ قرون وسطی نشان می دهد که هر گاه دین ملعبه دست سیاست و سیاست مدارها شود مردم با دین به مرور بیگانه می شوند. بنظر من جامعه حال ما نسبت به پنج دهه قبل البته به روایت آمار رسمی، بسیار دین گریزتر شده است، در زمان پهلوی دوم به روایت پدربزرگ ها و اساتید مردم دیندارتر و اخلاق مدارتر بودند… بنظرم وقتی جهل و خرافه با عنصر دین مخلوط می شود معجون وحشتناکی درست می شود که در این بین، دین بیشتر آسیب می بیند. جالب بود در قسمتی که از طاعون در اروپای قرن وسطی گفتید، من به یاد زمان کرونا افتادم که خیلی از روحانیون مذهبی در اکثر نقاط دنیا، ادعا داشتند که با دعا می توانند جلوی اپیدمی که کل دنیا را درگیر کرده بود غلبه کنند… ما نمی توانیم ادعا کنیم که دین در جامعه مدرن وجود نخواهد داشت.
آقای پیتر برگر از جامعه شناسان برجسته بودند، او معتقد بود که دین در عصر مدرن جایگاه سنتی خودش را از دست خواهد داد اما اواخر عمرش همزمان شد با ظهور بنیادگرایی دینی، ظهور گروه های چون بوکوحرام، داعش ، طالبان و گروه های افراطی مسیحیت و یهودی، بر همین اساس نظر قبلی خود را رد کرد و از آن با عنوان اشتباه بزرگ یاد کرد، دین در عصر مدرن و پسا مدرن حضور خواهد داشت…. بنظرم نکته مهم این بود که بستر فرهنگی رشد و توسعه اروپاییان با ظهور فلاسفه و روشنفکران در عصر روشنگری فراهم شد و بدون این بستر قاعدتا آن ها، هم چنان در تاریکی قرون وسطی می بودند و علتی که جوامع توسعه نیافته هنوز نتوانستند به آن رشد برسند، اینست که در جوامع توسعه نیافته آن بستر فرهنگی و رشد به وجود نیامد. مردم اروپا بابت رسیدن به دموکراسی هزینه دادند، روشنفکران هر جامعه ای، موظف به آگاه کردن جامعه خود هستند.”
جلسه در ساعت ۲۰:۱۰ به پایان رسید.
موضوع جلسه بعدی”کافه کتاب خوارزمی” نقد و بررسی” انقلاب کبیر فرانسه” شد. کتاب “انقلاب فرانسه از خاستگاه های آن تا ۱۷۹۳″ بعنوان منبع اصلی و دو کتاب” پنیر و کرم ها” و کتاب” زندگی روزمره در دوران انقلاب فرانسه” هم به عنوان مکمل بحث معرفی شدند.
گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی
بدون دیدگاه