تکبر مدرک‌گرایی

چه بر سر اوضاع کنونی آمده است؟

علت افزایش نابرابری و انزجار فرهنگی، شورش‌های پوپولیستی خشنی که در سال ۲۰۱۶ به بازار آمد و در نهایت انتخاب ترامپ را در پی داشت؛ نتیجه چیست؟ این طرز تفکر درباره موفقیت که این ذهنیت را در برندگان یاد می‌کند که موفقیت‌شان حاصل دسترنج خودشان است؛ برای چیست؟ شکاف فرهنگی و اقتصادی عمیق در جوامع دلیل چیست؟

در اینجا فقط  مهم‌ترین بخش‌های این موضوع را رسیدگی می‌کنیم. که بیشتر در رابطه با دانشگاه و مدرک‌گرایی است.

در آغاز یک مسئله مهم مطرح می شود. چرا اخذ پذیرش از دانشگاه‌های برجسته (در همه جای دنیا) آنقدر خواهان سینه چاک دارد که اولیای صاحب امتیاز برای ورود به فرزندانشان مرتکب جرم می‌شوند،( مانند خرید سوال ها یا رشوه ) یا اگر مرتکب جرم نشوند، ده‌ها هزار دلار خرج مشاوران خصوصی اخذ پذیرش و دوره‌های آمادگی آزمون برای فرزندانشان و افزایش شانس  می‌کنند؟

در این مقاله بیشتر با آماری از آمریکا که یک کشور دموکرات و توسعه یافته ست مثال می آوریم: بالغ بر دو سوم دانشجویان آیوی لیگ ( یک مجموعه متشکل از معروف ترین دانشگاه های خصوصی کشور آمریکا)  از ۵ دهک اول درآمدی هستند. بیشتر دانشجویان پرسینتون و ییل از دهک اول درآمدی در مقایسه با ۶۰ درصد باقیمانده در کشور، آمدند. دانشگاه‌های هاروارد و استنفورد نیز از این قضیه مستثنا نیستند و در ادامه در مورد این دو دانشگاه هم صحبت می‌کنیم.

مدرک گرایی

این امر موجب به وجود آمدن اپیدمی سیطره بر فرزند “فرزندپروری هلیکوپتری ” ( والدینی که بر تمامی اعمال فرزند خود نظارت دارند) شده است. واکنشی مضطربانه و در عین حال قابل درک به نابرابری روزافزون و تمایل والدین صاحب ثروت به نجات فرزندانشان از مخمصه و بلاتکلیفی زندگی در طبقه متوسط است.

مایکل سندل استاد دانشگاه فلسفه سیاسی هاروارد بیان می‌کند با آغاز دهه ۱۹۹۰ تا کنون به نظر می‌رسد عده زیادی از دانشجویان بیش از پیش به این باور رسیده‌اند که موفقیت‌شان نتیجه تلاش خودشان بوده؛ این باور شایسته سالارانه (منظور همان شایستگی حق ذاتی آنها بوده) در میان دانشجویانی که به آنها درس می دهند به اوج خود رسیده.

این باور عمومی و انگیزشی که با سخت کوشی و تلاش مداوم در تحصیل و گرفتن مدرک مطمئناً به یک رفاه اجتماعی و تحرک اجتماعی رو به بالا خواهید رسید، در جامعه تثبیت شده است و همگان به آن ایمان دارد. چون سیاست اکثر کشورها به بازنده‌ها و شکست خورده‌ها در طبقه پایین اهمیتی نمی‌دهد و شکست آن‌ها را دلیل بر کمبود دانش می‌دانند همانطور که موفقیت خود را دلیل تلاش و شایستگی خودشان می‌دانند.

نگاهی به مطالعات اخیر می‌اندازیم: از میان آنهایی که در خانواده‌های فقیر به دنیا می‌آیند عده بسیار کمی خودشان را به دهک‌های بالایی می‌رساند در واقع اکثریت آنها حتی به طبقه متوسط هم نمی‌رسد. مطالعات انجام شده روی تحرک رو به بالا ( یعنی تلاش برای رسیدن به طبقات درآمدی بالا) عموماً نردبان درآمد را به پنج پله تقسیم می‌کند. از میان آنهایی که در پله‌های پایینی به دنیا آمده‌اند، تنها حدود ۴ تا ۷ درصد به بالا می رسد و فقط حدود یک سوم پله‌های میانه یا بالاتر می‌رسند. گرچه ارقام به دست آمده در مطالعات مختلف متفاوت است اما عده بسیار کمی از مردم دنیا قصه از “فرش به عرش” را در زندگی خود محقق می‌بینند.

مایکل سندل بیان می‌کند دانشجویانش معتقدند که حتی اگر رویای آمریکایی و یا انگیزه تحرک رو به بالا با سخت کوشی با وقایع موجود مغایر باشد بهتر است این خبر را انتشار ندهیم. بهتر است این افسانه را حفظ کنیم تا مردم همچنان باور داشته باشند که می‌توانند تا هر جا که استعداد و سخت‌کوشی یاری می‌کند بالا روند، با این کار رویای آمریکایی بدل می‌شود به چیزی که افلاطون “دروغ شرافتمندانه” می‌نامد؛ یعنی اعتقاد گرچه نادرست، به مجاب کردن شهروندان به پذیرش مشروعیت برخی نابرابری‌ها می‌تواند به نفع جامعه و حفظ نظم و امنیت باشد.

شایسته سالاری

در سال‌های اخیر به بازندگان و طبقه پایین قبولانده شده که قبل‌تر از هر چیز، خودشان را به خاطر کوتاهی در گرفتن مدرک دانشگاهی سرزنش کنند. چون این دیدگاه سیاسی و فرهنگی در جامعه می‌گوید: که با گرفتن مدرک تحصیلی و یا تحصیل در یک دانشگاه معتبر کم شدن فاصله‌های طبقاتی و شایسته سالاری اصیل محقق می‌شود. یک راه ساده که کشورها به آن دل خوش کرده‌اند و به نظر خود یک فضای کاملا برابر را برای همگان، چه فقیر و چه غنی و با هر نژاد و مذهبی آماده کرده‌اند که در این بستر به ظاهر عدالت محور همه فقط با تکیه بر تلاش خود این مسیر را طی کنند و به موفقیت برسند. این موضوع یک مثال بسیار بارز  در ایران دارد: “فضای کنکور” که یک رقابتی مسموم و فاجعه بار به وجود آورده است و تنها قربانی آنها دانش آموزان هستند؛

________

که در پایان کار، نتیجه آن هم غیر از فاصله اجتماعی زیاد و تکبر گرایی و مدرک گرایی برای کشور، عایدی دیگری نداشته است.
یکی از آزاردهنده‌ترین ویژگی‌های جامعه تکبر شایسته سالارانه، مدرک‌گرایان آن است.

________

نگاه از بالا به پایین نخبگان (همان مدرک بالاها)

نظرسنجی‌ها در سال ۲۰۱۶ در آمریکا حکایت از احساس بسیاری از رای‌دهندگان طبقه کارگر دارد. در برهه‌ای که نژادپرستی و تبعیض جنسی دیگر از مد افتاده است مدرک‌گرایی باید آخرین چیزی باشد که به تعصب تبدیل می‌شود. در آمریکا و اروپا و برخی کشورهای آسیایی بی‌احترامی نسبت به افرادی که تحصیلات پایین‌تری دارند در مقایسه با تعصب نسبت به سایر گروه‌های نامطلوب آشکارتر است و بیشتر به رسمیت شناخته می‌شود.

در تحقیقاتی که در انگلیس، هلند، بلژیک، آمریکا و خیلی از کشورهای دیگر انجام شده، دریافتند افرادی که دارای تحصیلات پایین هستند از بقیه قشرها مانند: مسلمانان اقلیت‌ها، سیاه پوستان، افراد فقیر، چاق،  نابینا و … بیشتر مورد تنفر هستند.

نخبگان شایسته سالار (مسئولین وقت از دولت تا دانشگاه ها) آنقدر به تکرار شعار “سخت کوشی و موفقیت بر اساس آن” خو گرفته بودند که متوجه نشدند این شعار ظرفیت الهام‌بخشی خود را از دست داده است. آنها گوششان را در برابر فریادهای انزجار و پر از کینه کسانی که در وفور نعمت جهانی سازی سهیم نشده بودند، ناشنوا بود و چشمشان را هم روی این نارضایتی بستند. شورش پوپولیستی آنها را غافلگیر کرد، آنها توهین نهفته در جامعه شایسته سالارانه ای که ترویج می‌دادند را ندیدند. (منظور از شورش پوپولیستی همان انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا و برگزیت انگلیس و شورش جلیقه زردها در فرانسه است.)

پس راهکار چیست؟

استبداد شایستگی به این معنا نیست که شایستگی هیچ نقشی در تخصیص مشاغل و وظایف اجتماعی ایفا نمی‌کند. در عوض به معنای بازنگری در تلقی ما از موفقیت و زیر سوال بردن این تکبر است، تکبری که این تفکر را ارج می‌نهد که افرادی که در راس هستند به تنهایی و با‌تلاش و خودشان به آن رسیده‌اند. چنین بازاندیشی باید بر دو حیطه از زندگی متمرکز شود که کانون درک شایسته‌سالاری از موفقیت هستند. تحصیلات و کار.

باید دیدگاه خود را از تحصیلات تغییر دهیم و نباید با دیدگاه تکبر و فردی به آن بنگریم و خود را در آن آنقدر غرق ببینیم که تمام زندگی و موفقیت را در آن خلاصه کنیم.

دوباره نگاهی به آمار می‌اندازیم تا متوجه شوید چقدر این پیام و شعار شایسته سالاری در بستر برابر حقیقت دارد و آیا تحصیل الزاما به رشد ثروت و درآمد می انجامد؟ اگر شما متعلق به خانواده ثروتمند باشید احتمال قبولی شما در یکی از کالج های آیوی لیگ ۷۷ برابر بیشتر از فردی متعلق به خانواده فقیر است. امروزه احتمال ورود فرزندان قشر کارگر و فقیر به سه دانشگاه برتر هاروارد، ییل و پرینستون به همان اندازه سال ۱۹۵۴ است. از همان دانشجویان فقیر که در هاروارد پذیرفته شده اند تنها ۱.۸ درصد از آنها از دهک‌های پایین به دهک‌های بالای درآمدی ترقی پیدا می‌کند. نرخ همین تحرک در دانشگاه میشیگان تنها ۱.۵ درصد است.

در مجموع ۱۸۰۰ کالج و دانشگاهی که مورد مطالعه قرار گرفته است اعم از خصوصی و دولتی منتخب و غیرمنتخب کمتر از ۲ درصد از دانشجویان خود را قادر به بالا رفتن از ۵ دهک پایین درآمدی ۵ دهک بالای درآمدی کرد.

________
در عمل اکثر کالج‌ها و دانشگاه‌ها بیشتر از این که فرصت آفرین باشند راهی برای” تثبیت امتیاز” طبقه بالا هستند.
________

روزگاری مردم افتخار می‌کردند فرزندان خود را به جاهایی بفرستند که تنشان به تن طبقه‌های بالایی برخورد کند ولی الان مردم فخر این را می فروشند که فرزند خود را به جاهایی بفرستند که گواهی بر شایستگی برتر آنها باشد.

والدین می‌توانند مسیر را برای اخذ پذیرش فرزندان خود از کالج‌های نخبه هموار کنند که اغلب به قیمت نابودی سال‌های نوجوانی فرزندشان و تبدیل آن سال‌ها به شب‌های سرتاسر بی خوابی، روزهای پرتنش آمادگی برای آزمون، سروکله زدن با معلم‌های خصوصی، کلاس‌های موسیقی، تمرین‌های طاقت فرسای ورزشی و تمام این فعالیت‌ها با نظارت مشاور‌های خصوصی و یا موسسات ( که کمتر به فکر روان این دانش آموزان هستند) انجام می‌شود.

 ظهور “والدین هلیکوپتری” مصادف با دهه‌هایی شد که در آن رقابت شایسته سالارانه اوج گرفت.درست در دهه ۱۳۶۷ (در ایران) زمانی که نیاز به آماده‌سازی فرزندان برای موفقیت‌های تحصیلی به یکی از مسئولیت‌های ضروری والدین بدل شد. از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۱۲ مقدار زمانی که والدین آمریکایی صرف کمک به فرزندان خود در انجام تکالیف‌شان کردند پنج برابر بیشتر شد والدین اینقدر درگیر موفقیت فرزندانشان شده‌اند که فرزند پروری شکلی از “پرورش محصول” را به خود گرفته است. فرزند = محصول

انگیزه مدیریت کودک از سنین بسیار پایین شروع می‌شود: « در میان کودکان ۶ تا ۸ ساله زمان بازی کردن از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۷ کاهش ۲۵ درصدی داشته است در حالی که زمان انجام تکالیف افزایش سه برابری داشته است »

در اوایل دهه ۲۰۰۰ ، مادلین روانشناس که در درمان جوانان واقع در کالیفرنیا یکی از نواحی مرفه نشین سانفرانسیسکو فعالیت دارد، مشاهده کرد تعداد زیادی از دانش آموزان به ظاهر موفق از خانواده‌های مرفه، به شدت ناراضی، حواس پرت و وابسته هستند. کافی است کمی روی این موضوع دقیق شوید آن وقت متوجه خواهید شد که بسیاری از این کودکان، افسرده، مضطرب و عصبانی هستند. آنها به شدت به نظرات والدین و آموزگاران و مربیان نسبت به هم سن و سالان خود وابسته‌اند و نه تنها برای صاف کردن جاده وظایف دشوار بلکه برای امور عادی زندگی روزمره‌شان دائماً از سایرین کمک می‌گیرند و به آنها متکی هستند.

به طور مرسوم روانشناسان تصور می‌کردند که “جوانان در معرض خطر” در واقع بچه‌های محروم پایین شهر هستند که در شرایط سخت بیرحمانه بزرگ می‌شود. ولی گروه جدیدی از فرزندان در” معرض خطر” متشکل از فرزندان خانواده‌های مرفه و تحصیل‌کرده هستند.

چگونه می‌توان سطح غیر معمول اضطراب عاطفی را در میان جوانان و خانواده‌های مرفه توضیح داد؟

پاسخ به این سوال عمدتاً به انگیزه شایسته سالارانه در جامعه ما مربوط است یعنی فشار بیش از اندازه برای محقق شدن، برای به دست آوردن و برای موفق شدن. پیغامی که در ذهن فرزندان این والدین ثبت می‌شود: « تنها یک جاده به مقصد خوشبختی وجود دارد: ثروت، که به نوبه خود از ورود به دانشگاه های معتبر به دست می‌آید.» پیام جامعه شایسته سالار…

آنهایی هم که از میدان نبرد تحصیلی سربلند بیرون می‌آیند، زخم‌هایی روی بدنشان نشسته است. عده زیادی آنقدر به جان کندن و تلاش طاقت فرسا خود خو گرفته‌اند که نمی‌توانند از سال‌های دانشگاهی خود به عنوان فرصتی برای اندیشه اکتشاف و تفکر منتقدانه درباره کیستی خود، آنچه که ارزش اندیشیدن دارد؛ استفاده کنند. مطالعه ای که اخیراً روی ۶۷ هزار دانشجو در بیش از ۱۰۰ کالج در آمریکا صورت گرفته،  نشان داد که دانشجویان کالج با آشفتگی و پریشانی بی‌سابقه‌ای از جمله افزایش نرخ افسردگی و اضطراب روبرو هستند؛  از هر پنج دانشجو یک نفر فکر خودکشی به ذهنش خطور می کند از بین هر چهار دانشجو یک نفر مبتلا یا تحت درمان اختلال روانی است.

اضطراب عاطفی

اپیدمی “نهان کمال گرایی” سالها تقلای توأم با اضطراب در جوانان حسی شکننده از ارزش فردی ایجاد می‌کند که مشروط به موفقیت بوده و تحت تاثیر قضاوت‌های والدین، آموزگاران کمیته پذیرش و نهایتاً خودشان است.

ما به جای اصلاح شرایطی که مردم می‌خواهند از آن فرار کنند سیاستی را بنا می‌کنیم که تحرک رو به بالا و انگیزه بخشی تعفن برانگیز برای موفقیت را راهکاری برای نابرابری در جامعه معرفی می‌کند. “رفاه اجتماعی” وابسته به انسجام و همبستگی است و رفاه اجتماعی صرفاً حکایت از وجود فرصتی برای بالا رفتن و ارتقاء ندارد بلکه دال بر وجود سطح بالایی از “فرهنگ عمومی” و احساس قوی از “منافع مشترک” است.

________
” خوشبختی فردی” فقط مستلزم این نیست که افراد بتوانند برای رسیدن به موقعیت‌های جدیدی از آسایش و امتیاز آزادانه و برابر بالا روند؛
بلکه مستلزم این است که آنها بتوانند صرف نظر از بالا رفتن یا نرفتن “شأن” یک زندگی شرافتمندانه و آبرومند داشته باشد. همه در هر جایگاه صرف نظر
از مدرک، کار، مذهب و درآمد محترم هستند و باید نقش آنها در جامعه پرنگ دیده شود. مانند زمان انتخابات.

_______

عدالت اجتماعی

چهار دهه “جهانی سازی بازار محور” نابرابری‌های درآمد را آنقدر برجسته کرده است که زندگی‌های هر یک از ماها به جهات متفاوتی سوق یافته است. افراد بیشتر برخوردار و افراد کم برخوردار به ندرت در طول روز با یکدیگر روبرو می‌شوند. محل کار، محل زندگی، محل خرید و محل بازی هر کدام از آن ها متفاوت است و فرزندانشان هم به مدارس متفاوتی می‌روند. همین کرونا به ما یاد داد که فارق از مدرک به چه افرادی وابسته هستیم و آنها نقشی بسیار مهم‌تر از پشت میزنشین‌ها یا متخصصان را در این شرایط داشتند. نه فقط دکترها و پرستارها، مغازه دارها، انباردارها، رانندگان کامیون مسئولین بهداشت شهری، نیروهای پلیس و خیلی از شغل‌های دیگری که ارزشی برای آن ها قائل نیستیم.

این باور به سیاستی مسموم و حزبی‌گرایی دو آتشه دامن می زند جایی که اکنون تعداد پرشماری ازدواج دو فرد با گرایش‌های حزبی متفاوت یا تفاوت مدرک و تحصیل را نگران کننده‌تر از ازدواج دو فرد از دو مذهب متفاوت می‌دانند.

حضور در جامعه‌ای که به استعدادهای ما پاداش می‌دهد از خوش اقبالی ما است پس نباید طلبکار باشیم. باور به شانسی بودن قرعه ما در زندگی به نوعی حس تواضع را در ما ایجاد می‌کند و اما ” به لطف پروردگار به خاطر اسم و رسم خانوادگی یا رمز و راز سرنوشت به آنجا می روم” چنین تواضعی نقطه آغاز روی گرداندن از اخلاق بیرحمانه موفقیت است که میان ما جدایی انداخته. همین پاگذاشتن روی این استبداد است که ما را به سوی یک زندگی عمومی کمتر خصمانه و بیشتر بخشنده رهنمون می‌کند.

سروش رزقی

گردآورنده : سروش رزقی
منبع : نوشته ها و سخنرانی های مایکل سندل( Michael J. Sandel)
مایکل سندل فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد است.

۱ دیدگاه

  • خیلی مفید بود
    و خیلی خوب هم جمع بندی و نتیجه گیری شده بود
    «همه در هر جایگاه صرف نظر
    از مدرک، کار، مذهب و درآمد محترم هستند و باید نقش آنها در جامعه پرنگ دیده شود.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *