چهاردهمین جلسه “کافه کتاب خوارزمی” با موضوع” توهم دانستن” برگزار شد. برای این جلسه کتاب” توهم آگاهی” جهت مطالعه و بحث و بررسی معرفی شده بود. جلسه در ساعت ۱۸و۳۰ دقیقه عصر جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ شروع شد. با گزارشی از این جلسه با من همراه باشید. درابتدا شرحی از کتاب گفته شد و بعد دوستان به بحث و گفتگو پرداختند.
توهم آگاهی گرفتاری انسان عصر جدید است توهمی که انسان دانش خود را بیش از آنچه درعمل است تخمین میزند افرادی که قادر به حل کردن پیچیده ترین مسائل و مشکلات در حوزه تخصصی خودشان هستند اما از نحوه کار کردن یک زیپ ساده بی اطلاع اند و آگاهی ندارند. نویسنده به این موضوع می پردازد که انسان ها بسیاری از اوقات دانشی را که در سر دارند با دانشی که به آن دسترسی دارند اشتباه می گیرند واین باعث می شود از این حقیقت که چقدر کم می دانیم غافل شویم. مغز ما این توانمندی را ندارد که همه اتفاقات و جزییات کامل امور را بخاطر بسپارد ذهن ما جهان را با ظرفیت محدود خودش پردازش می کند در دنیای اطراف خودمان اغلب شاهد رفتارهای پیچیده ای هستیم که با هماهنگی افراد متعدد رخ می دهد بطوری که ذهن یک نفر به تنهایی قادر به انجام آن نیست. وقتی چندین سیستم شناختی با هم کار کنند هوش جمعی پدیدار می شود وعملکردی به مراتب بالاتر از هوش فردی اتفاق میفتد.با این که انسان دستاوردهایی خاص در زمینه های علمی و یا تشکیل نهادهای دموکراتیک و رفتن به کرات دیگر را در کارنامه خود دارد اما سخت مستعد انواع خطاهای ذهنی و شناختی است.
ذهن انسان در چارچوب همکاری گروهی تکامل یافته است. ما آگاه نیستیم که چقدر کم می دانیم و کمترین میزان آگاهی باعث می شود که احساس متخصص بودن به ما دست دهد. توهم آگاهی به این دلیل به وجود می آید که مردم فهم بر پایه آشنایی را با فهم بر پایه شناخت اشتباه می گیرند. کلید موفقیت این است که یاد بگیریم چطور از دانش و مهارت های دیگران بهره ببریم. در یک جامعه آگاه، فرد مثل یک قطعه از یک پازل است، فهم این که جای مناسب شما کجاست مستلزم اینست که نه تنها بفهمید چه چیزی را می دانید بلکه بفهمید دیگران چه چیزی را می دانند که شما نمی دانید. فکر نکنیم تمامی حقیقت پیش ماست باید این کلمه را در جملات روزمره خودمان بکار ببریم” برداشت من این هست…آیا درست متوجه شدم؟”.
یکی از راه های غلبه بر توهم آگاهی این است که با شک به امور نگاه کنیم. دید مطلق و قطعی به امور نداشته باشیم. متاسفانه در زندگی روزمره با موقعیت هایی مواجه می شویم و افرادی را می بینیم که در هر زمینه ای اظهار نظر می کنند. مثلا در مواجهه با فرد بیمار همه در حد پزشک متخصص و جراح نظر می دهند. یا در بحث ایمنی یک ساختمان، همه مهندس هستند و نظرکارشناسی دارند. این “همه چیز دانی” فرهنگی غلط و بسیار آسیب زننده است. توهم آگاهی ناشی از غرور و اعتماد بنفس کاذب است. با توجه به این که در عصر اینترنت هستیم و دسترسی به اطلاعات با سرعت بینظیری اتفاق میفتد. تنها با تایپ کلمه ای در گوگل با حجم زیادی از اطلاعات روبرو می شویم و همین امر باعث ایجاد سوگیری شناختی در فرد می شود و وی را دچار توهم آگاهی “من دانای کل هستم.” می کند. انسان امروز نه در آگاهی بلکه در توهمی از آن به سر می برد.
دستاوردهای بشری حاصل زندگی جمعی انسانهاست. با وجود خرد جمعی بوده که انسان خردمند امروزی شکل گرفته است به قول معروف ” همه چیز را همگان دانند”. در جهان شکل گرفته امروزی که دنیای تخصص نامیده می شود دستاورد بشری در گرو تبادل دانش و آگاهی است. پذیرش ضعف و نادانی است که موجب پیشرفت می شود. جالب تر آن که دانشمندان بیشتر به ناآگاهی خود اذعان دارند تا مردم عادی. چنانکه سقراط می گفت” دانم که نمی دانم”. مثلا شخصی در خیابان از شما آدرسی می پرسد ایرانی جماعت در مرامش هست که راهنمایی کند با اینکه مسیر را بلد نیست حاضر به گفتن نمیدانم نیست. بنظرم گفتن دو کلمه “نه ” و “نمیدانم”مشکل ترین کار در جامعه ماست. باید این سوالات را از خود پرسید چه می دانیم؟چرا می اندیشیم؟ و چگونه می اندیشیم؟…پاسخ دادن به این سوال ها می تواند بر کیفیت زندگی انسان اثر گذار باشد.
در پایان یاد شعری افتادم که گفتنش خالی از لطف نیست…
تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم
جلسه در ساعت۲۰و ۱۵دقیقه به پایان رسید.
کتاب “ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد” برای بحث و بررسی جلسه آینده “کافه کتاب خوارزمی” انتخاب شد.
گردآورنده : الهام عرب
عاشق کتاب خوندن و علاقه مند به تولید محتوا و مطالعه در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی
بدون دیدگاه